سوی دیار عاشقان♥ |
|||
21 / 10 / 1390برچسب:, :: 18:28 :: نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss
تو باشی منم باشم کف اتاق سنگ باشه… سنگ سفید… تو منو بغل کردی که نترسم که سردم نشه نلرزم می دونی ؟ تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار پاهاتم دراز کردی… منم اومدم نشستم جلوت بهت تکیه دادم دو تا دستاتو دور من حلقه کردی بهت میگم چشماتو می بندی؟…می گی : آره چشماتو می بندی بهت می گم : قصه می گی تو گوشم ؟ می گی : آره و شروع می کنی به قصه گفتن تو گوشم آروم آروم… قصه می گی یک عالمه قصه ي بلندو طولانی که هیچ وقت تموم نمی شه می دونی ؟ می خوام رگمو بزنم چون دست چپ… یه حرکت سریع… یه جمله ی عمیق بلدی ؟ نه وای !!! تو که نمی بینی و نمی دونی که می خوام رگمو بزنم تو چشماتو بستی نمی بینی … من تیغ و از جیبم در میآرم… نمی بینی که سریع می برم نمی بینی که خون فواره می کنه… روی سنگ های سفید و نمی بینی که دستم می سوزه من لبمو گاز می گیرم که نگم : آخ که تو چشماتو باز نکنی و منو نبینی تو داری قصه می گی و هیچ چیز رو نمی بینی من دارم دستمو نگاه می کنم دست چپمو… خون ازش میآد می دونی ؟ دستمو می ذارم رو زانوهام خون از روی زانوهام می ریزه کف سنگ ها مسیرش قشنگه… حیف که چشمات بسته است نمی بینی … تو بغلم کردی نمی بینی که سردم شده محکمتر بغلم می کنی تا گرمم شه می بینی که نا منظم نفس می کشم تو دلت می گی آخی … نفسم گرفت… می بینی ولی محکم تر بغلم می کنی سردتر می شم… می بینی که دیگه نفس نمی کشم چشماتو باز می کنی و می بینی من مردم …می دونی ؟ می ترسم خودمو بکشم از سرد شدن… از این هایی که مردن… از خون دیدن ولی وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم مردن خوب بود آروم آروم… در کناره تو… و در آغوشه تو… گریه نکن من دیگه نیستم که ببوسمت… بگم خوشگل شدی تو خیلی گریه می کنی دلم می شکنه… دلم نازکه… نشکونش باشه ؟ من مردم ولی تو باورت نمی شه تکونم می دی که بیدار شم فکر می کنی مثل همیشه قصه گفتی و من خوابیدم می بینی نفس نمی کشم… ولی بازم باور نمی کنی اونقدر محکم بغلم می کنی که گرمم شه... اما فایده نداره من مردم … ولی برای تو زنده ام پس هر شب به این باغ بیا… ولی گریه نکن می خوام یه چیزی بهت بگم می دونی ؟ دوست دارم نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)* صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللهم صل علی ، علی بن موسي الرضا مرتضي الامام التقي النقي و حجتك علی من فوق الارض ومن تحت الثري الصديق الشهيد صلاه كثيره تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كأفضل ماصليت علي احد من اوليائک پرودگارا، بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ، درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ ارادتمند : رئیس آبی ها Blues Boss آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|||
|